صفحات

۱۳۹۰ آبان ۳, سه‌شنبه

کنسرت محمد رضا شجریان در لندن

روز سه شنبه هیجدهم اکتبر بدعوت یکی از دوستان برای دیدن کنسرت استاد شجریان به رویال فستوال هال لندن رفتیم ساختمان عظیمی بود که یکی از سالنهایش در شش طبقه با گنجایش حداقل چهارهزار نفر را برای این کنسرت درنظر گرفته بودند تو گوئی سالن جای سوزن انداختند نداشت یک صندلی خالی دیده نمیشد ایرانیان عاشق موسیقی سنتی سالن را پر کرده بودند برنامه با ترتیب خاصی آغاز وبپایان رسید در میانه برنامه که استاد جهت استراحت رفته بود بهمراه دوستم وارد کریدور های سالن شدیم تا هم پاهایمان خستگی درد کند وهم چهره های حاضر درکنسرت را ببینیم برایم جالب بود که اکثر ایرانی هائی که آمده بودند از افراد میانسال وکهن سال بودند کسانیکه به سنشان میخورد که درسال 57 از حداقل سنی 15 سال برخوردار بودند البته تیپ جوانهم بود که بخاطر سبز بودن استاد ویرا حمایت کرده بودند ولی طبقه میانسال وکهن سال بیتر بود .
بدوستم گفتم اینهمه ایرانی درلندن هست وما هیچکدام را نمیبینیم ؟ پرسید کجا نمیبینی؟ گفتم درتظاهراتی که با هزار زحمت ومشقت اجازه اش را از پلیس کنزینگتون میگریم . با لنخندی طنز آمیز پاسخم را چنین داد. اینها مشتی از خراور انسانهائی هستند که آب انگلستان نه تنها بیتفاوت که بیوطنشان کرده است ! اینها اکثرا دارای دوپاسپور ایرانی انگلیسی هستند وراحت وبیخیال بایران رفت وآمد میکنند بعض از آنها هم آنقدر بیحیا هستند که درمراسم 22 بهمن رژیم که درسفارت ایران برپا میشود وچلوکباب میدهند شرکت میکنند مثل (( همسر دکتر فاطمی که سخنرانی هم میکند)). سپس وی اضافه کرد آوردمت اینجا تا ببینی برای چه کسانی داری خون میخوری ؟ درفردای آزادی ایران این عده از توزودتر بایران میرسند چرا که تو بعد از بیست وجند سال هنوز نه پاسپورت ایرانی داری ونه پاسپورت انگلیسی درس خواندی برای هیچ ومبارزه میکنی برای این افراد !!
با لبخند آرام درجوابش گفتم عزیز جانم من برای ایرانم مبارزه میکنم برای آرامگاه کورش وآثار باستانی کشورم برای تمدن 2600 ساله کشورم مبارزه میکنم برای برگردانید دین بخانه ها مبارزه میکنم وبرای این مبارزه میکنم که هموطنم را سنگسار نکند بیگناه اعدام نکنند درزندانها بوی بطری اماله نشود وبدخترانم وخوهرانم وپسرانم وبرادرانم در زندانها تجاوز نشود مبارزه میکنم تا هموطنانم حق اظهار نظر داشته باشند وابراز عقیده آزادانه نمایند مبارزه میکنم تا هموطن گرفتار درکشورم بتواند آزادانه بپای صندوقهای رای برود خود نوع حکومت آینده کشورش را تعین کند ونوکر بیگانه نباشد مبارزه میکنم تا حکومت جدا از دین درکشورم برقرار شود وبرای اینکارهم هرگز پاداشی درخواست نکرده ونمیکنم.
 درفردای آزادی ایرانم هم آنقدر جوانان دانشمند وفعال در داخل ایران هست که جائی برای منوجود نخواهد داشت  وازین بابت هم احساس غرور میکنم من تنها آرزویم درگوشه از خاک وطنم بنشینم و بانوشتن خاطرات این سالهای غربت از هوای پاک ایران استفاده نمایم است نه بیشتر. این انسانهای بقول شما بیتفاوت وبیوطن هم برای من مهم نیستند چرا که خود را بخواب زده اند وکسیکه خود را بخواب بزند بیدارکردنش مشگل است .
سخنمان باینجا که رسید زمان استراحت استاد هم خاتمه یافته بود ودوباره سکوتی جانانه برای شنیدن موسیقی دلنشین براین بیش از چهارهزارنفر حکم فرما درحالیکه باخود میگفتم اگر این عده بامن وباهمه وطنپرستان دیگر همراه بودند ودرمقابل سفارت اشغالی ایران میایستادیم چه تاثیر جهانی بر اروپائیان گردن کلفت حامی آخوند داشت؟

هیچ نظری موجود نیست: