صفحات

۱۳۸۹ اسفند ۲۲, یکشنبه

چهار شنبه سوری




شاید بعضی از هموطنان عزیز واژه چهارشنبه سوری را ندانند لذا در آستانه این جشن ملی وبرای رد اظهارات مطهری گجسگ اطلاعات گردآوری شده را در ذیل بآگاهی هموطنان شریف واهورائی خود میرسانم وبعد پاسخ این بچه تازی پدر احمق را را میدهم



چهارشنبه‌سوری نام جشنی است که تغییر یافته مراسم باستانی پنج روز آخر سال به نام پنجه دزدیده یا اندرگاه است. این جشن برگرفته از آیین زرتشتی است که ایرانیان از ۱۷۰۰ سال پیش از میلاد تاکنون در پنج روز آخر هر سال، آن را با برافروختن آتش و جشن و شادی در کنار آن برگزار می‌کنند.[۱]
در گاه‌شماری زرتشتی یک سال شامل ۳۶۵ روز یا ۱۲ ماه است که هر کدام دقیقاً ۳۰ روز بوده و ۵ روز انتهایی سال جدا از ماه‌ها به‌حساب می‌آمده و «پنجه» نامیده‌می‌شود که البته در هر ۴ سال یک بار ۶ روز می‌شود. در این گاه‌شمار روزی به عنوان چهارشنبه و به طورکلی ۷ روز هفته وجود ندارد بلکه ۳۰ روز ماه و ۵ روز انتهای سال هرکدام با نام خاصی نام‌گذاری می‌شود.[۲] ایرانیان قبل حمله تازیان این ۵ روز آخر سال را با روشن کردن آتش جشن می‌گرفتند و بر این اعتقاد بودند که در این ۵ روز ارواح درگذشتگان به زمین سفر می‌کنند و با همراه خانواده‌هایشان و برای آنها برکت، دوستی و پاکی در سال آینده طلب خواهندکرد ولی بعد از حمله تازیان به دلیل مخالفت‌های آن روزگار در برپایی این مراسم ایرانیان روز چهارشنبه را که نزد اعراب نحس بوده را انتخاب کردند و آتش افروزی در این روز را با نحسی آن روز توجیه کردند.[۳]
در شاهنامه فردوسی اشاره‌هایی درباره بزم چهارشنبه‌ای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشان دهنده کهن بودن این جشن است. مراسم سنتی مربوط به این جشن ملی، از دیرباز در فرهنگ سنتی مردمان ایران زنده نگاه داشته شده‌است.[۴]
واژه «چهارشنبه‌سوری» از دو واژه چهارشنبه که نام یکی از روزهای هفته‌است و سوری که به معنی سرخ است ساخته شده‌است. آتش بزرگی تا صبح زود و برآمدن خورشید روشن نگه داشته می‌شود[۵] که این آتش معمولا در بعد از ظهر زمانی که مردم آتش روشن می‌کنند و از آن می‌پرند آغاز می‌شود و در زمان پریدن می‌خوانند: «زردی من از تو، سرخی تو از من» در واقع این جمله نشانگر یک تطهیر و پاک‌سازی مذهبی است که واژه «سوری» به معنی «سرخ» به آن اشاره دارد.[۶] به بیان دیگر شما خواهان آن هستید که آتش تمام رنگ پریدیگی و زردی، بیماری و مشکلات شما را بگیرد و بجای آن سرخی و گرمی و نیرو به شما بدهد. چهارشنبه‌سوری جشنی نیست که وابسته به دین افراد باشد و در میان پارسیان یهودی و مسلمان‏، ارمنی‏ها، ترک‏ها، کردها و زرتشتی‏ها رواج دارد. در حقیقت این جشن و نقش بارز آتش در آن به علت احترام گذاشجشن «سور» از گذشته بسیار دور در ایران مرسوم بوده‌است که جشنی ملی و مردمی است و «چهارشنبه سوری» نام گرفته‌است که طلایه‌دار نوروز است.[۱۰][منبع دقیق نیست]
جشن سوری در ایران قدیم در یکی از ۵ روز آخر اسفندماه بر پا می‌گشت، چرا که ایرانیان شنبه و آدینه نداشتند و ماه را به هفته‌ها تقسیم نمی‌کردند؛ بلکه قبل از ورود اسلام به ایران هر سال ۱۲ ماه، و هر ماه ۳۰ روز بود که هر کدام از این ۳۰ روز نام مشخصی داشته‌است که به‌نام یکی از فرشتگان خوانده می‌شد. چون هرمزد روز، بهمن روز، اردی بهشت روز و غیره که پس از ورود اسلام به ایران تقسیمات هفته نیز به آن افزوده شد.
در ایران باستان در پایان هر ماه جشن و پای‌کوبی با نام سور مرسوم بوده‌است و از سوی دیگر چهارشنبه نزد اعراب «یوم الارباع» خوانده می‌شد و از روزهای شوم و نحس بشمار می‌رفت و بر این باور بودند که روزهای نحس و شوم را باید با عیش و شادمانی گذراند تا شیاطین و اجنه فرصت رخنه در وجود آدمیان را نیابند. بدین ترتیب ایرانیان آخرین جشن آتش خود را به آخرین چهارشنبه سال انداختند و در آن به شادمانی و پایکوبی پرداختند تا هم چشن ملی خود را حفظ کنند و هم بهانه بدست دیگران ندهند و بدین ترتیب چشن سوری از حادثه روزگار مصون ماند و برای ایرانیان تا به امروز باقی ماند
مختار ثقفی برای خونخواهی از عاملین واقعه کربلا، در شهر کوفه که بیشتر آنان ایرانی بوده‌اند از این فرصت سود برد و در زمان همین جشن که مصادف با چهارشنبه بود بسیاری از آنان را قصاص کرد
برخی آیین‌های سوری
سال نو - کوزه نو
ایرانیان در شب چهارشنبه سوری کوزه‌های سفالی کهنه را بالای بام خانه برده، به‌زیر افکنده و آن‌ها را می‌شکستند و کوزهٔ نویی را جایگزین می‌ساختند. که این رسم اکنون نیز در برخی از مناطق ایران معمول است و بر این باورند که در طول سال بلاها و قضاهای بد در کوزه متراکم می‌گردد که با شکستن کوزه، آن بلاها دور خواهد شد.
آجیل مشگل‌گشای، چهارشنبه سوری
در گذشته پس ار پایان آتش‌افروزی، اهل خانه و خویشاوندان گرد هم می‌آمدند و آخرین دانه‌های نباتی مانند: تخم هندوانه، تخم کدو، پسته، فندق، بادام، نخود، تخم خربزه، گندم و شاهدانه را که از ذخیره زمستان باقی مانده بود، روی آتش مقدس بو داده و با نمک تبرک می‌کردند و می‌خوردند. آنان بر این باور بودند که هر کس از این معجون بخورد، نسبت به افراد دیگر مهربان‌تر می‌گردد و کینه و رشک از وی دور می‌گردد. امروزه اصطلاح نمک‌گیرشدن و نان و نمک کسی را خوردن و در حق وی خیانت نورزیدن، از همین باور سرچشمه گرفته‌است.
فال‌گوشی و گره‌گشایی
یکی از رسم‌های چهارشنبه‌سوری است که در آن دختران جوان نیت می‌کنند، پشت دیواری می‌ایستند و به سخن رهگذران گوش فرامی‌دهند و سپس با تفسیر این سخنان پاسخ نیت خود را می‌گیرند.
قاشق‌زنی
در این رسم دختران و پسران جوان، چادری بر سر و روی خود می‌کشند تا شناخته نشوند و به در خانهٔ دوستان و همسایگان خود می‌روند. صاحبخانه از صدای قاشق‌هایی که به کاسه‌ها می‌خورد به در خانه آمده و به کاسه‌های آنان آجیل چهارشنبه‌سوری، شیرینی، شکلات، نقل و پول می‌ریزد. دختران نیز امیدوارند زودتر به خانه بخت بروند.
شال انداختن
شال‌اندازی از دیگر مراسم شب سوری است که تاکنون اعتبار خود را در شهرها و روستاهای همدان و زنجان حفظ کرده‌است. پس از خاموشی آتش و کوزه‌شکستن و فالگوشی و گره‌گشایی و قاشق‌زنی جوانان نوبت به شال‌اندازی می‌رسد. جوانان چندین دستمال حریر و ابریشمی را به یکدیگر گره زده، از آن طنابی رنگین به بلندی سه متر می‌ساختند. آنگاه از راه پلکان خانه‌ها یا از روی دیوار، آنرا از روزنه دودکش وارد منزل می‌کنند و یک سر آن را خود در بالای بام در دست می‌گرفتند، آنگاه با چند سرفه بلند صاحبخانه را متوجه ورودشان می‌سازند. صاحبخانه که منتظر آویختن چنین شال‌هایی هستند، به محض مشاهده طناب رنگین، آنچه قبلاً آماده کرده، در گوشه شال می‌ریزند و گره‌ای بر آن زده، با یک تکان ملایم، صاحب شال را آگاه می‌سازند که هدیه سوری آماده‌است. آنگاه شال‌انداز شال را بالا می‌کشد. آنچه در شال است هم هدیه چهارشنبه سوری است و هم فال. اگر هدیه نان باشد آن نشانه نعمت است، اگر شیرینی نشانه شیرین کامی و شادمانی، انار نشانه کسرت اولاد در آینده و گردو نشان طول عمر، بادام و فندق نشانه استقامت و بردباری در برابر دشواری‌ها، کشمش نشانه پرآبی و پربارانی سال نو و اگر سکه نقره باشد نشانه سپیدبختی است.
چهارشنبه سوری در شهرهای گوناگون
افروختن آتش در معابر و خانه‌ها، فالگوشی، اسپند دود کردن، نمک گرد سر گرداندن. در موقع اسفند دودکردن و نمک گردانیدن، وردهای مخصوصی وجود دارد که زنان می‌خوانند. در گذشته قلمرو چهارشنبه سوری در شیراز صحن بقعه شاه چراغ بوده و در آنجا نیز توپ کهنه‌ای است که مانند توپ مروارید تهران زنان از آن حاجت می‌خواهند.[۱۲]
افروختن آتش در معابر، کوزه‌شکستن، فالگوشی، گره‌گشایی و غیره کاملاً متداول است و تمام آن آدابی که در تهران معمول است در اصفهان نیز رواج دارد. شکوه شب چهارشنبه‌سوری در اصفهان از تمام شهرهای ایران بیشتر است.[۱۳]
آتش‌بازی و گره‌گشایی از قدیم معمول بوده‌است. آتش‌افروختن در این اواخر متداول شده‌است.در گذشته به جای آتش‌افروختن و پریدن از روی آن صبح روز چهارشنبه کودکان و جوانان از روی آب روان پریده و جمله « آتيل ماتيل چرشنبه بختيم آچيل چرشنبه» را میگفتند.آجیل و میوه خشک خوردن از ضروریات است و ترک نمی‌شود اگر دوست یا مهمان و تازه‌واردی داشته باشند باید حتماً شب چهارشنبه‌سوری خوانچه‌ای از آجیل خام و میوه خشک برای او بفرستند. در تبریز آب‌پاشی از بام خانه‌ها بر سر عابرین نیز رایج است که از آداب دوران ساسانیان بوده و هنوز در میان ارمنیان و زردشتیان ایران معمول است که در یکی از جشن‌های خود بر یکدیگر آب می‌ریزند

منتقدان چهارشنبه سوری
نویسندگان و نظریه‌پردازانی نیز بوده‌اند که جشن‌های چهارشنبه سوری و نوروز را آیینی ناپسند و مذموم می‌دانستند. برخی روحانیون پس از انقلاب سال ۵۷ سعی در زدودن این جشنها از تقویم ایران کردند.[۱۵] در اسفند ماه سال ۱۳۸۸، خامنه ای در پاسخ به سوالی در خصوص مراسم چهارشنبه سوری این مراسم را «مستلزم ضرر و فساد» دانست و خواستار اجتناب ازآن شد.[۱۶] مرتضی مطهری چهارشنبه سوری را از آن «احمق‌ها» می‌دانست

باید درپاسخ گفت پدران ما احمق بودند که آتش را مقدس میدانستند چرا که آتش مظهر پاکی حرارت زندگی ومحبت است یا پدران شما  که آب را اگر خوردید وبوی شاش الاغ نمیداد پاک است (کدام انسان عاقلی به آبی که شک دارد لب میزند)
یا پدران شما که یک خانه چهارگوش را که درمکه فاحشه خانه بوده ودرآن 360 بت نگهداری میشده وجد محمد تازی هم کلید دار آن خانه بوده ویا بهتراست بگوئیم (جا....) آن را خانه خدا بخواند پدران ما که از روی آتش میپریدند احق بودند یا پدران شما دخترانشان را زنده بگور میکردند ویا آنانیکه مثل احمقها بین صفا ومروه را لی لی میکنند ویا آنانیکه درهوای گرم عربستان وکثافت موجود در مراسم حج پشه را نمیکشند تا از پرداخت جریمه نجات یابند ویا آنانیکه ببهانه ای واهی وخرافی در یکروز میلیونها گوسفند وگاو وشتر را سر میبرند وبروی آنها خاک میریزند ویا آنانیکه بطرف یک تکه سنگ بنام شیطان سنگ پرتاب میکنند ودرروزهای دهم ویازدهم ماه محرم مانند خوکها خود را درگل میغلطانند و یا با قمه وساطوروزنجیر بجان خود صدمه میزنند پدران ما که از مهر ومحبت وصفا وراستی وشادی شجاعت سخن میرانند احمق بوده اند یا پدران شما که از دروغ(تقییه) خشم جنایت (قتل عام طایفه بنی قریضه وکشتن هفتصدنفر بدستور محمد جانی وبوسیله علی سگ کش) قطع دست وپا  ودرآوردن چشم از حدقه وگرفتن جان انسانها با سنگسار سخن میگویند؟
برای اثبات احمق بودن پدران شما دلایل فراوان هست که از وصف خارج است پس روی سخنم با پسر حرامزاده این حیوان سقط شذ=ده است بهتر نیست برای آسودگی روح آن الاغ بزرگ از ملت شریف ایران عذر خواهی کنی وتقاضای بخشش را بنمائی؟

هیچ نظری موجود نیست: